تبارشناسی جنسیت در تاریخ‌نگاری کُردی

  • Aug 13, 2024   |   سوما نگهداری‌نیا

PDF دریافت نسخه چاپی

 

نوشتار حاضر بخشی از پروژه‌ی پژوهشی بزرگ‌تری است تحت عنوان «ترسیم نقشه‌ی جنسیتِ چهار بخش کُردستان؛ اواخر سده‌ی نوزدهم و اوایل سده‌ی بیستم میلادی» که از خلال پی‌گرفتن اولین حرکت‌های برابری‌خواهانه‌ی زنانه در این جغرافیا، به تحلیل و بررسی مسیر تاریخ جنسیت و تبارشناسی آن می‌پردازد تا تصویری جامع‌تر از تحول معنایی جنسیت در کُردستان به دست دهد.

 

فقدان تاریخ‌نگاری فمینیستی در تاریخ‌نگاری کُردی

تاریخ نوشتاری گزارشی است با هدف بازگویی و تفسیر گذشته، نوشتاری که در اصل میانجی درک ما از گذشته قرار می‌گیرد. اما آیا تاریخ نوشتاری همیشه توانسته با رعایت انصاف، امتداد بسامد صدای تمام افرادی باشد که رخدادهای تاریخی بر گُرده‌ی آنها ایستاده است؟ مسلما پاسخ این سوال منفی است. چرا که تاریخ در مقام یک گفتمان فرادست، هم‌زمان که دارای مرکز است، در تلاش بوده تا حاشیه‌های خود را خاموش و نفی کند، و از آنجا که گذشته به سعی تاریخ‌نگار به سخن‌گفتن با ما ادامه می‌دهد، لذا آن‌چه تاریخ نامیده می‌شود، بیش‌تر در تسخیر و تفسیر روایت هژمونیک فرادستان است تا واقعیت گذشته. این فرادستی خودش را در نقش مرکز-حاشیه، نخبگان-عموم مردم و نیز در شکل دوگانه‌‌های جنسیتی در سطور تاریخ نمایان کرده است. از این رو تعریف دقیق‌تر تاریخ نوشتاری می‌تواند چنین باشد: «گزارشی که به دست مردان نخبه‌ی در قدرت و یا نزدیک به ساختار قدرت نگاشته شده و گذشته را از دید و منظر آنها برای ما بازگویی و تفسیر می‌کند».

گفتمان روایی تاریخ کُردستان نیز همچون هر جغرافیای دیگری از این واقعیت مستثنی نبوده و به رغم موقعیت فرودست خود در نسبت با تاریخ هژمونیک چهار کشور دربرگیرنده‌ی جغرافیای آن -ایران، ترکیه، عراق و سوریه- فرادستی قدرت در جنبه‌های مختلف و لایه‌های زیرین آن مشهود است. این امر به ویژه در نسبت با مفهوم جنسیت و خاصه زنان، تاریخی است هویت‌زدا، مخدوش و در پاره‌ای مواقع انکارگرایانه. بنابراین، ساخت و نگارش تاریخ زنانه‌ی کُردستان از دو منظر واجد اهمیت است؛ یکم لزوم نگارش تاریخ غیاب و بازگرداندن نام، هویت و روایت به زنان کُردی که در تقاطع وقایع تاریخی و مسائل مذهبی و فرهنگی‌ای همچون ملت‌سازی‌ و مردسالاری ناپدید شدند، و دوم لزوم پروبلماتیزه کردن تاریخ کُردستان بر مبنای فرودستی زنان و تحلیل چرایی غیاب آنها از متن این تاریخ.

 

پرده‌ی اول

هجده خرداد سال ١٢٩٠ه.ش است، دختری به نام مریم اردلانی[1] به عنوان یکی از تنها دو دختر مسلمان، از «مدرسه  دخترانه‌ی آمریکایی» در تهران فارغ‌التحصیل می‌شود. او در مراسم فارغ‌التحصیلی‌اش به روی صحنه می‌رود و متنی را با عنوان «آزادی نسوان» برای حاضرین در مراسم قرائت می‌کند، متنی که توجه همگان را به خود جلب می‌کند.

شواهد رسمی نشان میدهد که آموزش زنان در ایران به لحاظ تاریخی به دوران قاجار برمیگردد و اولین گروه زنان که تحت آموزش قرار گرفتند، زنان حرم‌سراهای سلطنتی بودند. پس از آن و در میانه‌ی قرن نوزدهم میلادی، جوامع اقلیت‌های مذهبی ایران که با هم‌کیشان خود در عرصه‌های بین‌المللی ارتباطات بیش‌تری داشتند، نخستین جوامع ایرانی بودند که با احداث رسمی مدارس دخترانه، به طراحی و اجرای برنامه‌های آموزشی مدون برای زنان و دختران همت کردند. البته در اکثر موارد این اتفاقات به شهرها و ایالات بزرگ مرکزی همچون اصفهان، تهران و یا تبریز منحصر می‌شد.

مدرسه‌ی مبلغان پروتستان آمریکایی در ١٢٥٣ه.ش در ایران پایه‌گذاری شد و یکی از معدود مدارسی بود که در آن برای دختران تحصیلات تکمیلی در نظر گرفته شده بود. با این حال دختران مسلمان اجازه‌ی ورود به این مدارس را نداشتند، تا این که در سال ١٢٧٩ه.ش و پس از صدور اجازه‌ی ناصرالدین شاه، مریم اردلان و مهرتاج رخشان موفق به ورود به این مدرسه شدند و در ١٢٨٩ه.ش توانستند به عنوان اولین دختران مسلمانی که تحصیلات تکمیلی را به اتمام رسانده‌اند، فارغ‌التحصیل شوند.

دختران دیپلمەی مدرسەی آمریکایی ١٣١٥؛ مرکز آرشیو دانشگاه هاروارد

 

مریم اردلانی، فرزند شامیر و تاج‌سلطان خانم، در ١٢٧١ه.ش به دنیا آمد. او در هجده سالگی از تنها مدرسه‌ی دخترانه‌ی تهران فارغ‌التحصیل شد و به دلیل استعداد خاصی که در ریاضیات داشت، به عنوان نخستین معلم ریاضی زن ایران در مدرسه بیت‌ئیل مشغول به کارشد؛ چهار سال بعد ازدواج کرد و به همراه همسرش غلامعلی خان اردلان که نائب اول سفارت ایران در دولت عثمانی بود، عازم استانبول شد.

تا پیش از ١٣٠٣ه.ش هیچ موسسه‌ی آموزشی رسمی برای دختران در بخش شرقی کُردستان واقع در جغرافیای ایران (ڕۆژهه‌ڵات) وجود نداشت، این در حالی بود که نخستین مدرسه‌ی پسرانه در ١٢٨٧ه.ش توسط شخصی به نام علی‌اکبر صادق در سنندج بنا شده بود. اسناد و منابع آرشیوی نشان می‌دهند که همچون هرجای دیگر خاورمیانه، موانع فراروی مسئله‌ی آموزش دختران در این بخش از کُردستان نیز پیش از هر چیز ریشه در فرهنگ و مذهب داشته است.

برای روشن شدن وضعیت به سراغ بازخوانی چند سند آرشیوی می‌رویم. نخستین آنها نامه‌ای است که در مرکز اسناد آرشیوی دانشگاه هاروارد نگهداری می‌شود، این نامه که در ١٣٠٥ه.ش و از سوی فردی به نام محمود زارع از اهالی حسن‌آباد کُردستان نوشته شده، در اصل متن شکایت شهروندی به گفته‌ی خودش «دل‌نگران» است که به منظور شکایت از افتتاح اولین مدرسه‌ی نسوان کُردستان و آموزش دختران، برای مجلس شورای ملی فرستاده شده است.

نامەی شکایت از مریم اردلانی ١٣٠٥؛ مرکز اسناد آرشیوی دانشگاه هاروارد

 

سال ١٣٠٣ است، جنگ اول جهانی به جغرافیای خاورمیانه و سرزمین‌های عثمانی رسیده است. مریم اردلانی و همسرش غلامعلی خان به اجبار از انجام ماموریت در کنسول‌گری ایران در استانبول بازمانده‌اند و برای مدتی به زادگاه پدری‌شان سنندج بازگشته‌اند. در این اثنا، مریم خانم در یکی از اتاق‌های منزل شخصی‌اش مدرسه‌ای کوچک و خصوصی برای زنان و دختران سنندجی برپا کرده و به آنها خواندن و نوشتن می‌آموزد. کمی بعد، در ١٣٠٤ ه.ش، با موافقت والی سنندج مریم اردلانی اقدام به ثبت درخواست برای افتتاح اولین مدرسه‌ی دخترانه‌ی کُردستان می‌نماید و در نتیجه‌ی تلاش و استمرار او و سردار انتصار، سال ١٣٠٥ه.ش وزارت معارف با تبدیل این مدرسه‌ی خصوصی به مدرسه‌ای دولتی با ریاست مریم اردلانی موافقت می‌کند. به رغم پیشنهاد نام «مدرسه‌ی مریم اردلانی» از سوی رئیس اداره‌ی معارف کُردستان، اما او نام آن را «مدرسه‌ی مستوره‌ی اردلان[1]» ثبت می‌کند و به این ترتیب مریم اردلانی اولین گام را در راه آزادی نسوان در بخش شرقی کُردستان عملی می‌کند.

 

مدرسەی دخترانەی سنندج ١٣١٨؛ مرکز اسناد ملی و کتابخانەی مرکزی ایران

 

حالا به متن نامه‌ی شکایت محمود زارع از مریم اردلانی برمی‌گردیم:

«… مدرسه‌ی نسوان کُردستان که در آذر ١٣٠٥ افتتاح‌پذیر گشته، در تحت مدیریت یکنفر خانم موسوم به خانم مریم اردلانی، این زن عیار، پرطمع و مکار، بواسطه‌ رفاقت و دوستی با خانم رئیس معارف کُردستان دارد به آنچه نشاید و نباید بیان کرد مشغول است… اوضاع دروس دختران کُردستان که عاقبت فاحشه خواهند شد این است…»

این در حالی است که به پیوست درخواست نامه‌ی مریم اردلانی برای ثبت مدرسه‌ی دولتی دخترانه در کُردستان، نامه‌ای با امضای سه تن از روحانیون برجسته‌ی سنندج از جمله امام جمعه‌ی این شهر در سازمان اسناد و کتابخانه‌ی ملی ایران موجود است که در متن آن روحانیون معتمد شایستگی خانم اردلانی را بر طبق دین، شرع و عرف تایید کرده‌اند (شناسنامه‌ی سند ٢٩٧/٩٦٥٤:١٣٠٤). با این‌حال، در همان مرکز تعداد دیگری از شکایات اهالی شهر و روستاهای قصبه‌ی کُردستان موجود است که متن آن‌ها حاکی از نارضایتی عمومی از وضعیت معارف در کُردستان در نسبت با تحصیل دختران است (شناسنامه‌ی سند ٢٩٧/٢٠٦٢٥:١٣٠٧).

نامەی تایید درخواست افتتاح مدرسەی دخترانه به مدیریت مریم اردلان-مدرک هویتی مریم اردلان در دفتر احصائیه و سجل ولایت کُردستان

در نهایت سه سال بعد، یعنی در ١٣٠٨ه.ش، بر اساس آن‌چه سردار انتصار درمتن خاطرات‌اش آورده، مریم اردلانی به دلیل مشکلات فراوان! از ریاست «مدرسه‌ی مستوره‌ی اردلان» استعفا می‌دهد و به تهران بازمی‌گردد. هرچند این مدرسه پس از استعفای مریم اردلانی به طور رسمی تعطیل نشد، اما محتوای اسناد آرشیوی حاکی از آن است که بودجه‌ی مدارس نسوان کُردستان از سال ١٣٠٧ به بعد به دلیل آن‌چه «عدم استقبال عمومی» ذکر شده، از سوی وزارت معارف به تاسیس مدارس پسرانه اختصاص می‌یابد (شناسنامه‌ی سند ٢٩٧/٢٣٠٦٢:١٣٠٧).

عکس دسته‌جمعی مدرسەی مختلط آمریکایی کرمانشاه ١٣٠٨؛ مرکز آرشیو آشوریان

 

در ادامه‌ی بررسی مبحث آموزش و تحصیل زنان و دختران در چهار بخش کُردستان، اکنون به سمت شمال کُردستان واقع در ترکیه امروزی (باکوور) می‌رویم.

 

پرده‌ی دوم

بیستم ژوئن سال ١٩١٩م است، زنی در میدان سلطان احمد استانبول در میان جمعیت بزرگی از زنان و دختران کُرد ایستاده و برای آن‌ها از آزادی زنان، حق تحصیل دختران و حق سخن گفتن و نوشتن به زبان مادری سخن می‌گوید.

 

انجمن دفاع از حقوق نسوان عثمانی ١٨٩٠؛ آرشیو موزەی زنان استانبول

 

دکتر انجوم یامولکی، فرزند مصطفی یامولکی پاشا، در ١٨٩٥م به دنیا آمد. او پزشک بود و هم‌زمان در دوره‌ی عثمانی در «انجمن دفاع از حقوق نسوان» نیز فعالیت داشت. اما در ١٩١٩ و بعد از پایان گرفتن جنگ جهانی اول، هم‌گام با زنان پیشرو ارمنی، ترک و چرگس، فعالیت‌های برابری‌خواهانه‌اش برای زنان را از نگارش مقاله و پرداختن به مفاهیم نظری به اقدام عملی برای ایجاد انجمن زنانه و برپایی مدرسه و کتابخانه برای دختران تغییر داد. او که از پایه‌گذران «انجمن زنان مترقی کُرد» بود.

روزنامه دنیای زنان.انجوم یامولکی

 

دکتر انجوم یامولکی در روز سخنرانی‌اش در میدان سلطان احمد استانبول از لزوم ساخت یک ذهنیت مدرن برای زنان کُرد دفاع کرد و گفت:

«…امروز ما شاهد این هستیم که در جهان پیشرفت‌های بزرگی از سوی زنان در حال شکل‌گیری است، ما زنان کُرد نیز باید برای به دست آوردن یک ذهنیت مدرن تلاش کنیم، ما باید در کنار تمام زنان جهان، فارغ از نژاد و مذهب پذیرای این مبارزه باشیم، ما امروز اینجاییم تا به دولت‌مردان بگوییم، ما زنان کُرد می‌خواهیم تا انجمن، کتاب‌خانه، مدارس و روزنامه‌های خودمان را داشته باشیم، ما می‌خواهیم به زبان مادری‌مان بنویسیم و بخوانیم و این را از ابتدایی‌ترین حقوق برای هر ملتی می‌دانیم…»

تجمع زنان در میدان سلطان احمد استانبول ١٩١٩؛ مرکز اسناد نادر دانشگاه استانبول

تا پیش از ١٨٤٥م، در سرزمین‌های عثمانی که دربرگیرنده‌ی سه بخش شمالی، جنوبی و غربی کُردستان بود، هیچ موسسه‌ی آموزشی رسمی برای تحصیل دختران وجود نداشت و امکان تحصیل تنها برای دختران خانواده‌های اشراف و یا دخترانی فراهم بود که به حرم سلاطین وارد می‌شدند. با این‌حال، از ١٨٥٩م به بعد دولت با ایجاد دوره‌های چهارساله‌ای تحت عنوان «مدارس ابتدایی» امکان خواندن و نوشتن را برای دختران فراهم کرد و در نظام‌نامه‌ی معارف عمومی سن ورود دختران به این مدارس ٧ تا ١١ سال اعلام شد. اما نکته‌ی حائز اهمیت در این مدارس، علاوه بر جدایی مدارس دخترانه از پسرانه و ماهیت مذهبی تعالیم، به قانون اجباری نبودن تحصیل بازمی‌گردد، بدین معنا که دولت حق تحصیل دختران را به اجازه و خواست والدین منوط کرده بود. به‌علاوه، تا دوران موسوم به تنظیمات[1] در ١٨٦٩م، امکان تحصیلات تکمیلی برای دختران فراهم نبود.

 

دبستان خاتون در شهر حکاری ١٩٠٠؛ مرکز اسناد نادر دانشگاه استانبول

 

بازخوانی یک متن تاریخی که در ١٨٥٧ٓم توسط «کراسبی. اچ ویلر[1]»، موسس کالج فرات نگاشته شده، می‌تواند در بررسی وضعیت آموزشی زنان و دختران در بخش شمالی کُردستان (باکوور) در آن دوره راه‌گشا باشد. این کالج متعلق به مبلغان پروتستان بود و شعبات زیادی در شهرهای کُرد/ارمنی‌نشین در منطقه داشت. کالج فرات اگرچه به قصد آموزش کودکان ارمنی افتتاح شده بود، با این‌حال آقای ویلر در کتابی که به ثبت و شرح وقایع کالج‌های فرات مربوط است، در فصلی تحت عنوان «آمه یک دختر کُرد» از خلال توصیف ماجرای پیوستن سه دختر کُرد به نام‌های آمه، جَجه و رز به کالج فرات، تصویر نسبتا روشنی از وضعیت تحصیل دختران کُرد در این منطقه به دست می‌دهد.

متن یادداشت آمه دختر کرد در کتاب کراسبی. اچ ویلر- کراسبی. اچ ویلر مدیر مجموعەی کالج فرات در هارپوت

 

آمه که دختری یتیم اهل شهر بتلیس است و در خانه‌ی یک خانواده‌ی ارمنی خدمت‌کار بوده، در همراهی با کودکان آن خانواده، خواندن و نوشتن می‌آموزد و از همان طریق از وجود مدرسه‌ای برای تحصیل دختران باخبر می‌شود. او برای مسولان مدرسه نامه‌ای می‌نویسد و از آنها درخواست می‌کند تا به او امکان تحصیل در کالج فرات را بدهند. کرسبی. اچ ویلر در بخشی از نوشتەاش توضیح می‌دهد که در این منطقه بسیاری از مسلمانان با تحصیل دختران‌شان مخالفت می‌کنند و پسران می‌توانند خواندن و نوشتن را در مسجد بیاموزند، اما عموما چیز بیش‌تری برای آموزش وجود ندارد. او همچنین تصریح می‌کند که ممکن است پذیرفتن آمه خطرات زیادی برای کالج و معلمان به همراه داشته باشد، چرا که احتمال دارد مردان طایفه‌ی آمه به مدرسه حمله کنند. با این‌حال، جسارت و استعداد دخترک کُرد به قدری نظر متولیان کالج فرات را جلب می‌کند که آقای ویلر شخصا به بتلیس می‌رود و با همکاری دو تن از معلمان ارمنی و نیز یک راهزن معروف منطقه، موفق می‌شود آمه را مخفیانه به مرکز کالج فرات در شهر هارپوت ببرد. البته بر اساس یادداشت‌های او ماجرا به همین‌جا ختم نمی‌شود و چندین‌بار مدرسه‌ی آنها مورد تهدید قرار می‌گیرد. با این‌حال، خبر پیوستن آمه به مدرسه‌ی دخترانه در شهرها و روستاهای اطراف می‌پیچد و کمی بعد دو دختر دیگر به نام‌های خجه (احتمالا خدیجه) و رز نیز با فرار از محل زندگی‌شان قصد پیوستن به مدرسه‌ی دخترانه فرات را داشتند، اما به گفته‌ی ویلر بخت با آنها یار نبوده و پیش از رسیدن به مدرسه، مردان طایفه آنها را می‌یابند و با خود به روستا بازمی‌گردانند.

 

دختران کالج فرات ١٨٨٩؛ آرشیو دانشگاه ارمنستان

 

کراسبی اچ ویلر و معلمان کالج فرات

 

در ماده‌ی دوازدهم اساس‌نامه‌ی «انجمن زنان مترقی کُرد» به مدیریت انجوم یامولکی، بر لزوم آموزش برای زنان و دختران کُرد تاکید شده است. در این ماده، انجمن با در نظر گرفتن بودجه‌ و طرحی برای این هدف، برنامه‌ی مدون آموزش زنان و دختران کُرد را در چندین مرحله تشریح کرده است:

نخست) تربیت و آموزش معلمان زن برای آموزش در مدارس دخترانه‌ی کُردی

دوم) احداث مدرسه و کتابخانه‌ی دخترانه در شهرها و روستاهای کُردنشین

سوم) چاپ کتاب درسی و بروشورهای آموزشی به منظور تبلیغات میان مردم و ترغیب والدین به موافقت با تحصیل دختران

چهارم) برپایی کنفرانس‌های آموزشی با سایر زنان فرهیخته به منظور توسعه‌ی راهکارهای عملی تحصیل زنان و دختران.

 

هدایت زاپسو بدرخان از اعضای انجمن زنان مترقی کُرد ١٩٢٠؛ آرشیو خانوادگی زاپسو

 

سال ١٩٢٣م، بعد از فروپاشی امپراتوری عثمانی و روی کار آمدن جمهوری ترکیه، منازعات میان ملی‌گرایان ترک و کُردهایی که خواستار احقاق حقوق ازدست‌رفته‌شان بودند بالا گرفت. با ایجاد کشور ترکیەی کنونی، «انجمن زنان مترقی کُرد» مدارس دخترانه، کتاب‌خانه‌ها و هرچیزی که در نسبت با آنها ایجاد شده بود، غیرقانونی اعلام شد و اعضای انجمن تحت تعقیب قانونی قرار گرفتند. زنان عضو انجمن از بیم جان‌شان از ترکیه‌ی جدید گریختند و تا امروز از سرنوشت بسیاری از آنها هیچ اطلاعی در دست نیست، حتی مشخص نیست چرا هرگز به عرصه‌ی فعالیت، نوشتن و کنش‌گری بازنگشتند. با این‌حال، بازیابی اسناد و مدارک آرشیوی نشان می‌دهد که دکتر انجوم یامولکی در ١٩٢٨م تز دکتری‌اش را در دانشگاهی در پاریس ارائه کرده است. با دنبال کردن نام همسرش، «موریکه نوو-لمیره[1]» که پزشک و محققی برجسته در حوزه‌ی انگل‌شناسی بوده، برای تیم پژوهشی ما مشخص شد که آنها در فاصله‌ی سال‌های ١٩٣١-١٩٢٨ در سمت مشاور فنی اداره‌ی کل بهداشت عمومی دولت ایران از سوی انجمن طب و انگل‌شناسی فرانسه به تهران رفته و در آنجا ساکن بودند. با این‌حال هنوز اطلاعات دقیق‌تری از او و فعالیت‌هایش در دست نیست.

 

 

از مجموعه عکس سفرهای تحقیقاتی موریکه نوو لمیره- تز دکتری انجوم یامولکی

اعضای وزارت آموزش جمهوری کُردستان، شهر مهاباد ١٩٤٦
زنان از راست: کبری عظیمی، وجیهه شجاعی، خدیجه حیدری، یلمه سیدیان، سلطنت داوودزاده، نسرین، شوکت، آمنه

سخن پایانی

اهمیت بازخوانی و واکاوی فعالیت‌های زنان پیشرو کُرد و یا متون نگاشته شده توسط آنها در دو سده‌ی قبل در این واقعیت نهفته است که فعالیت‌ها و نوشته‌های آنان در مقام میانجی میان اکنون و گذشته، در فهم و بازتاب واقعیت‌های اجتماعی، سیاسی و فرهنگی یکی از حساس‌ترین دوره‌های تاریخی کُردستان نقشی اساسی دارند. لذا این تحلیل می‌تواند راهی برای شناخت ساختار، الگو و مناسبات قدرت و نیز آرایش و موقعیت نیروهای سیاسی و اجتماعی در تاریخ کُردستان باشد، تاریخی که در پیچ‌وخم دلاوری قهرمانان مرد، زنان را از متن به حاشیه برده و گاها اثری از آنها در حواشی نیز به جا نگذاشته است. در چنین شرایطی، ما از طریق بازیابی و بازسازی تاریخ اجتماعی زنانه، ضمن فراهم آوردن امکان درک سیر تغییر و تحول مفهوم جنسیت در کُردستان، می‌توانیم چارچوب نظری جایگزینی را که بر پایه‌ی تاریخ زنانه طراحی شده است، بسط دهیم، چارچوبی که از پاسخ‌های سرراست و تقلیل‌گرانه به مسئله‌ی جنسیت در کُردستان فراتر می‌رود و با وارد کردن متغیرهای گوناگون و گاها ناپدید از متن تاریخ هژمونیک، تصویر پیچیده‌تری از وضعیت ترسیم می‌کند. تصویری که با کشف بخش‌های رویت‌ناپذیر شده‌ی روایت‌های آن از تاریخ مشخص می‌شود که زنان نه تنها در حاشیه نیستند بلکه درست در متن و هم‌آنجا که مردان حضور دارند، در حال نقش‌آفرینی‌اند.

 

پانویس‌ها

[1]. maurice neveu-lemaire

[1]. Crosby H. Wheeler

[1]. تنظیمات یا تنظیمات خیریه، نهضت نوگرایی و اصلاح‌طلبی در ساختار سیاسی ـ حقوقی، فرهنگی و اجتماعی جامعەی عثمانی در قرن نوزدهم  که از سال ۱۲۱۸ ه.ش (۱۸۳۹م) شروع می‌شود و با دورەی قانون اساسی اول در سال ۱۸۷۶ به پایان می‌رسد.

[1]. ماەشرف خانم یا مستورەی اردلان (١٨٠٤-١٨٤٨) شاعر و تاریخ‌نگار اهل سنندج

[1]. در منابع مختلف بە تناوب اسامی مریم اردلانی، مریم اردلان و مریم شامیر اردلانی ثبت شده است.


بۆچوونی خۆت بنوسە


*


*

بە کۆمێنت قبوڵ دەکەیت ئەو Privacy Policy

11 + nine =


مافی بڵاوکردنەوە بو کۆمار  پارێزراوە  

تۆڕە کۆمەڵایەتیەکان