دین مهر، زردشتیسم، یارسان، ایزدیسم نقاط مشترک و متفاوت

  • Aug 26, 2024   |   هادی محمدی(هێدین) | مترجم: معتصم حسینی

دریافت نسخه PDF

 

چکیده:

دین یارسان و ایزدی دو دین باستانی و اصیل بخش قابل توجهی از ملت کورد است که طبق شواهد و نشانه‌ها قدمت آنها از هر سه دین اسلام، مسیحیت و یهودیت بیشتر است و اینک تحت تأثیر دیسکورس فرادست دینی و دولت های منطقه آنها را شیطان پرست می‌خوانند. در طول تاریخ بارها به سبب ظلم و زور مذاهب جدید و سلطه خلافت، مورد نسل کشی و آسیمیلاسیون قرار گرفته اند. اما نکته جالب توجه این است کە مردمان یارسان و ایزدی هویت تاریخی و فرهنگی ملت کورد را بهتر از پیروان دیگر ادیان حفظ کردەاند؛ همچنین از نظر بافت فرهنگی و مبنای فکری شناختی با سه دین ابراهیمی و حتی با دین زردشتی تفاوت های اصولی دارند. به عبارت دیگر، می‌توان گفت که یارسان و ایزدیسم در جهانبینی و اصول خود با دین مهر سازگاراند تا دین زردشتی.

در دوران باستان چندین تبار مهم پرُتوکورد همچون هوری، هیتی، میتانی، اورارتو، سکا، ماد و به آئین مهر بودەاند (بنگر بە سنگ نبشتەهای هاتوشا، حماسه نجات هوری). البته باید متذکر شد که دین مهر نزد هوریان و مادها و در بین النهرین شمالی، بسیار متفاوت از میترائیسمی است که بعدها به اروپا رسیده است. در واقع باید این دین را در بستر جامعه کومونیکال و مفهوم ژنیکوکراتی(Gynaikokratie/ زن سالاری) مورد مطالعه قرار داد(Das Mutterrecht,Bachofen)

در این نوشتار تلاش می‌شود، تا با شرح مفاهیم و ریشەشناسی واژەها به طور اجمالی به نقاط مشترک و متفاوتِ ادیان مورد اشاره پرداخته شود:

 

مفهوم خدا

در دین مهر نام خدا عبارت است از:«ده‌ڎۆ[1]» «ده‌یۆ»(دَیُ)، مهر و هور. «ده‌یۆ» همان دائیڤا (حوای مادر) پیش از دفورماسیون توسط یهودیسم بودە است، بە مفهوم دهنده و گردانندە هستی و حیات، هم ایزد باد بودە، هم مادر نخستین. در آئین یارسان، نیز نام داو‌ڎ/ داو(داوود)، فارغ از اینکه نام پیر بزرگ این دین است، درجه والاتری دارد و نام خدا نیز هست.

ممکن است خود یارسان ها از این امر مطلع نباشند. اما عموماً به داود سوگند می‌خورند. حتی فراتر از یارسان­ها، در بسیاری از نقاط کرماشان و ایلام، مردم هنگامِ خداحافظی، می‌گویند: «کڕ داوو!» (گِر داود) (با «ر»مفخم)، یعنی داوود نگهدارت! در اینجا انگیور (نشانەشناس) خبرە به راز پشتِ این نام پی می‌برد. اینجاست که داود از «پیر داود» فراتر رفته و به «ده‌یۆ» می‌رسد که هم ایزد باد را تداعی می‌کند، هم الهە خورشید را، با فروغ و فَرّ جاودانش. «کِرّ داوو»(Kir Dawu) در اصل« گڕ داو»(Gir Dawu) بوده است. چرا که براساس آئین مهر «گِرّ و فَرّ»[فروغ و فر] حافظ انسان است.

اگر چه در دین زردشت «وَهومنا» حافظ انسان است، اما در آیین مهر، عهده دار این امر «فَرّوه‌ش» است. در زام یشت بند ٣٥، میترا خڤه‌رنه‌ئیشته/ فَرّدارترین است، این واژه سایش یافته و به فرشته تبدیل شدە و این هم در فرهنگ ملت کورد، همچنان نگهبان انسان است.

فرشته دارای فروغ و فَرّ مهراست. فرشته‌ صفت تفضیلی فَرّ است. شایان توجه است که در «بهمن یشت» اصطلاح «فَرّ» بصورت «گِرّ» آمده است؛ و چنان است که در زبان مردم یارسان هم «گرّ» بجای «فرّ» می‌آید: «گِرّ» /«کِرّ» داوود!

علاوه بر این، در باور مردم یارسان، داوود از «دونِ» شیطان است، و بدین شیوە او نیز نماد و نماینده زوروان می‌شود. چرا کە با تشکیل دین زردشت «ده‌یۆ» را «دیو» کردند و پیروان «دیو» را دیویسنا/داسنی خواندند و همینطور زوروان و شیتڤان (پیر مهردین) را شیطان خواندند.

در دو مقام ساروخانی و شاه ابراهیمی که یارسانها با تنبور می‌خوانند، به صراحت معلوم می‌شود که مراد از داود همان «ده‌یۆ» است. زیرا گوینده مقام، پیوسته به داود متوسل می‌شود. همچنین خود سلطان سهاک هم در دفتر اغلب می‌گوید: «داود رهبر است»!(نامە سرانجام کلام خزانە، بۆرەکەیی)

نام دیگر «ده‌یۆ» یا تمثیل دیگر زنخدای دوران اسطورەای، هور (خورشید) بودە است. این نام نزد سومریان به «اور» و نزد ایزدی‌ها به «ئول» تبدیل می‌شود، هم بە معنی دین، هم خدا. ایزدیها در روز سە بار رو بە هور/ خورشید نیایش می‌کنند. همچنین مردم یارسان هم هنگام طلوع و غروب خورشید نیایش را انجام می‌دهند. بویژه ایزیدی ها در پایان دعا و نیایش‌ها مرتب نام «ئوله» را تکرار می‌کنند:

“یا ڕەبی! تۆ کەریمی

ڕەحیمی، ئەمینی

تۆ سەمەدی، ئەز تۆ نیمە

ئەز کەتیمە، ژ تە بیرم:

مە دکری ژ تاری کەفشە

یا ڕەبی!

گوناه و سوچا من بگرە، ببەخشە!

ئۆلە! ئۆلە! ئۆلە! ئامین!“

Kurdische Studien, Jezieden gebete,  p.37-38

«پروردگارا!

تو کریمی، رحیمی، امینی، تو بی‌نیازی

من افتادەام، بە تو فکر می کنم،

تو مارا در ظلم و تاریکی در می یابی!

پروردگارا!

گناهان و تقصیر مرا ببخش!

ئُله! ئُله ! ئُله! آمین!»

بە این ترتیب واژه هور/ ئور/ئۆل در یه‌ل (در نام یلدا) این مسئله را بهتر روشن می‌کند. چون شب یلدا، شب زایش هور/ خورشید است. از آن شب به بعد روزها بلندتر و شبها کوتاه تر می‌شوند. در زمانهای قدیم همه مردم مهردین این شب را جشن می‌گرفتند، بطوری که این جشن هنوز هم در بسیاری از مناطق کوردستان و ایران برگزار می‌شود. مردم ایزدی نیز این جشن را به نام جشن تولد ایزا/ مهرگرامی می‌دارند.

نام «ایزیدی» به واژه باستانی ایزا به معنای خدا و پروردگار برمی‌گردد. مردم ایزدی، خدا را «ایزی سور» هم می‌خوانند، این همان صفت مهر است. زیرا در میترا یَشت، واژه سوره/ سرخ چند بار بعنوان صفت میترا/ خورشید آمده است (مهر یشت، بند ١٥).

شایان توجه است که در آئین ایزدی، ملک طاوس، هم نماد هور است و هم از نظر ریشه‌شناسی به «ده‌یۆ/ ته‌یۆ» می‌رسد که نماد دیۆ/ مهر است. زیرا با آمدن لشکر اسکندر مقدونی نام دیۆ/ته‌یۆ به دیوس/ته‌یوس تبدیل می‌شود. طاوس نیز مانند سیمرغ نماد مهر است (ر.ک به ریشه شناسی ملک طاوس).

همانطور که اشاره شد، با ظهور زردشتیسم، مهردینان را دیو یسنا/دیوپرست خواندند (ر.ک به یشت‌های اوستا). نکته شایان توجه این است که ایزدیان در بعضی از متون کهن «داسنی» شناخته شده اند (منظومە سَیدَوان). و همانا کوه “داسنیان” در پشت شهر سنجار و در زادگاه آنها واقع شده است. نام داسنی تغییر یافته مفهوم دیویسنا است. در ادامه این روند است که باورمندان یارسان و ایزدی در دوران اسلامی شیطان پرست خوانده می‌شوند. به عبارت دیگر، همانگونه که دین زرتشتی «ده‌یۆ» را دیو کرد، اسلامیستها هم ملک طاوس را شیطان کردند.

 

مفهوم یار

«اول و آخر یار!» ممکن است برای بسیاری این پرسش پیش بیاید که چرا این جمله مدام در متون مذهبی دفترهای سرانجام تکرار می‌شود؟ همچون عابدین شهرزوری کە در پایان تمام ابیات خود گوید:

هەوەڵ یارە، ئاخر یارە

وە گشت چتێ ئاگەدارە!

(سرانجام، د‌ورە عابدین:٤٩٥)

 

این یار کیست؟

پاسخ روشن این سؤال در ریشه شناسی واژه «یار» نهفته است. واژه «یار» از طریق «ایرمان» گورانی به «آیریه‌مه‌ن» گاتایی(به معنای پیر، «آتربان» و رهبر دین مهر) می‌رسد (ر.ک  یسنا ٣٢، بند ١).

«آیریه‌مه‌ن»در اصل یک اصطلاح مهردینی_زروانی است، زیرا آتش از اول نماد و یکی از خدایان دین مهر بودە است. دوم ایرمن یا آهرمن همان گِرّمان/آگرمان یا زوروان است که تئولوژی زردشتی (و یهودی نیز) آن را بە اهریمن تبدیل کردنند. هر دو واژه «یاری و یارسان» نیز از همین کانتکست دین مهرـ زروان می‌آیند. آیرمن/ ایرمان/ ایار/ عیار/ یار: قیام و شورش عیاران را نیز در همین بستر و روند بخوانید.

تمام دست نوشته های کتاب سرانجام  با این جمله خاتمه می یابد: «اول و آخر یار». بنا براین، این یار، دلدار و محبوب نیست! بلکه همان ایرمان/زوروان (پیر رهبر دین) است. شایان توجە است کە این اصطلاح وارد دین مسیحیت نیز شده، در مکاشفه یوحنا چندبار در مورد عیسی می‌گوید: اول و آخر اوست.

 

دو مفهوم  پیر و پادشاه

در دین یارسان انسان باید پیر داشته باشد. تا جایی که در پند پیشینیان آمده است: “هرکس پیر ندارد، پیری بستاند!” پیر در دین مهر به معنای رهبر و  پیشوا ست، ریشه این واژه، ستاره «پیرۆ»(پروین) است که در اوستا به صورت «په‌ئیروآیتی» آمده و نمادی زنانە است. پیر برای اختر کیوان/کَیوانو/ژیوانو هم آمده، آن هم نمادی زنان است و دارای والاترین پله جهان، یار و دلدار بهرام/ زروان. در آیین یارسان پیر نقش مهمی ایفا می‌کند و در میان رهبران زن صفت پیر برای «پیر رزبار» به کار رفته است. و بعدا برای اکثر پیران آیین یاری مانند: پیر داوود، پیر شالیار، پیر خضر/ پیر بنیامین. اما در مورد رهبر بزرگ سده پنجم، هر دو نام «پیر» و »شا» باهم آمده است: «پیر شاخوشین»؛ و این جایگاه والای دینی، معنوی، اجتماعی و سیاسی خوشین را می نمایاند. بنابراین، همانطور که دیدیم، اصطلاح پیر پیش‌تر یک مفهوم زنانه بوده و بعدها برای مردان به کار رفته است.

و اما مفهوم پادشاه، در ادبیات مزدیسنا، خَشائیتی (پادشاهی) آمده است، که علاوه بر مقام سیاسی، از جایگاه دینی و مینوی بالایی برخوردار است. در چندین جای اوستا، اهورامزدا بعنوان پادشاه شناخته می‌شود. مثلاً می‌گوید: «درحقیقت  پادشاهی را شایسته کسی می‌دانیم و برای کسی آرزو می‌کنیم که بهترین پادشاه باشد: برای«اهورامزدا» (یسنا ٣٥، بند ٥).

با این توصیف، باید اشاره کرد که مفهوم  پادشاه از دل اندیشه و باور دینی برآمده است: «پات + اشا» به معنای نگهبان اشا، حافظ راه راستی و نخستین اصل دین زرتشتی، همچنین حافظ دولت. و این هم در دوره ماد  بوجود آمده است. چرا کە هم خَشائیتی یک مفهوم مادی است و هم آئین زردشت در سرزمین ماد سر برآورد و در منطقه پارس گسترش یافت (دیاکونوف:٩١).

در آئین یارسان مفهوم پادشاه برای شاخوشین و سلطان سهاک آمده است. همینطور مفهوم«شاه هورامان» و «شاه دالەهو» برای پیران یارسان به کار می‌رود. در دین ایزدی نیز هر دو مفهوم پادشاه و سلطان برای این منظور بکار می رود. در هر دو دین، بیشتر مقام والای دینی و مینوی مقصود است. اما مفهوم پادشاه در میان ایزدیها بیشتر به «شیخ» تبدیل می‌شود: مانند شیخ ئادی و شیخ شمس (شایان توجە است کە شمس تبریزی شاگرد شیخ ئادی رهبر ایزدیها بودە است).

البته نباید فراموش کرد که کلمه شیخ از واژه خَشائیتی بوجود آمده است.در متنی باستانی از دوره ساسانی آمده که مفهوم بدخشان به معنای خداشاهان، به «بدشیخان» دگرگون شده (ایران در زمان ساسانیان، کریستین سان).

 

مسئله اوشیدار در آیین زرتشت و یارسان

غوڵامان داو، غوڵامان داو

پەرێ قەباڵە مەکەن  داوای داو

قەباڵەم نیان نە ئی تاش کاو

هەرکەس بەر ئاوەرد ئانە خوشین باو

(مێژووی وێژە، بۆرەکەیی:٨١).

دو نکته در این سروده شاخوشین قابل توجه است. اول اینکە او در سده پنجم، از واژه «داو» مهردینی استفاده کرده که به بیش از دویست سال قبل از پیر داوود برمی‌گردد. دوم اینکه در آخرین جمله، خوشین به معنای اوشیدر آمده است. یعنی هرکس راز نامەی پیر را دریابد، او رهبر و خوشین (اوشیدر) می‌شود. در ادامه، اوشیدر را به معنای رستگاری/ روشنی بخش (فرهنگ بارتولومه) تفسیر خواهیم کرد.

در شعری از جلاله خانم که خطاب به «کاکا رَدا» سروده شده، به تولد پیرشاخوشین اشاره می‌شود که بایستی متذکر شد کە براساس باور مردم یارسان، جلاله خانم مادر شاخوشین به حالت باکرگی فرزندش را به دنیا آورده است؛ یعنی گویند«خوشین» از نور خدا ظهور یافته و این یک مورد مهم در کار پژوهش است و ارتباطی به دین مسیحیت ندارد، بلکه از سنت مهردینی سرچشمه می‌گیرد:

ئەی کاکە ڕەدا سوار دانا

ئی فەرمان ئاما جە هەفت ئاسمانا

خەڵک لۆڕستان وە زۆڵش مزانا

پاکەن جەلالەی میرزا ئامانا

(دفتر خطی دیوان گَورە:١٦)

این بە ظهورخوشین اوشیدر اشارە می‌کند. بە زمانی کە شاخوشین در شکم جلاله خانم بوده یا شاید هم متولد شده باشد. البته تولد سلطان سهاک نیز همین گونه است. آن‌ها بر این باورند کە ایشان هم، فرزند یک آدم معمولی نیست. بلکه از نور خدا آفریده شده. این مسئله از کجا نشأت می‌گیرد؟ بی گمان از ایدە اوشیدر:

«بر اساس باورها و سنت‌های دین مهر کە زردشتیسم آنرا کم و بیش تحریف نمودە، «نریوسنگ نطفه زردتشت را (کە در اصل نطفەی زوروان بودە) به آناهیتا زنخدای آبهای دجله و فرات (سەیمرە، سیروان و الوند) در کُردستان می‌سپارد و آناهیتا (ئاوبان) نیز آن را در دریای کیانسو(چشمه سپید) و دیگر ڕودهایش حفظ می‌کند. تا اینکه پس از پایان هزاره زردشت، دختری از خاندان وَهروز وەهدین، در این آب آبتنی کرده و از آن نطفه آبستن می‌شود. بعد از نه ماه و نه روز، اوشیدر (پیر وهدین) متولد می‌شود. در سی سالگی با هرمز گفتگو می‌کند، دین او را می پذیرد و دوباره آنرا زنده می‌سازد. از نشانه های ظهور اوشیدر آن است که خورشید ده شبانه روز در میانه آسمان می‌ایستد و غروب نمی‌کند» (یشتها، پورداود، ج٢: ١٠١).

همانطور در وهمن یشت، فصل نهم، این داستان، آمده است: «آن زمان که هزاره زردشت به پایان می‌رسد، زمان اوشیداران فرا می‌رسد، در سال ١٨٠٠ اوشیدر زاده می‌شود، در سی سالگی با هرمز گفتگو می‌کند و دین او را می پذیرد. سپس خورشید فرهمند مقدس را به ایستادن می‌خواند، خورشید فرهمند ده شبانه روز در اوج آسمان می‌ایستد. وقتی این اتفاق می افتد همه مردم دنیا وهدین می‌شوند. سپس میترای جهان برین، اوشیدر را فرا می‌خواند: ای اوشیدر دین پرور، به خورشید مقدس بگو حرکت کند، زیرا بخشی از جهان تاریک شده است… آنگاه اوشیدر پسر زرتشت، خورشید را به عظیمت فرا می‌خواند… بدین ترتیب خورشید مقدس ورجاوند به گردش در می‌آید و همه مردم جهان وهدین می‌شوند» (وهمن یشت، باب ٩، بند ١ـ٧).

دراین مورد آب رود سیمره و نام خود سیمره که از سیمرغ (مهر) می‌آید بسیار نمادین است.چون شاخوشین از همین آب پدید می‌آید (شنای مادر در این رود) و در همین آب هم فنا می‌شود!

در ادبیات ایزدی نیز، خلقت شیخ ئادی و شیخ حسن چنین است:

٥/ ژ قەندیلێ نازل بوو ئەو سوڕە

ئیلاهیۆ نەسیبەک تە ئەفراند بوو ژ من ڕە

ئەزێ ڕازیمە هەک هەندەکە هەکە پڕە

٦/ بەحرا حەق وەتەنی

نەه- مەها تێ سەکنی

ب قدرت ئلاهی دمەکنی

(پەڕن ژ ئەدەبێ… قەولێ سەرەمەرگێ:١٣٩).

این سخن از همان نور/ سور است که از آب آناهیتا از قندیل فرو می‌ریزد و سپس دختر وهروژ از آن آبستن می‌شود و شیخ ایزدی از او زاده می‌شود. نام کوه قندیل نیز که به معنای چراغ است، بسیار نمادین است، و از همین بستر دینی فرهنگی بوجود آمده است.

چند نماد مهم دینی و فرهنگی در این متن است. نریوسنگ/خدای نیرو و پیک خدایان؛ آناهیتا/ الهه آب و سمبل سروری زنان؛ خاندان وَهروژ، بعنوان خاندانی مهردین. خود میترا که به اوشیدر فرمان می‌دهد که خورشید را بجنباند، نماد خورشید/ مهر است… همه این نکات، نشان دهنده این حقیقت است که دین زردشت و دین مهر، زمانی به ویژه در دوره ساسانیان به صورت سنتز ظاهر شدەاند.

پس می‌توان گفت کە پیروان مذهب یاری به همین دلیل می‌گویند که جلاله خانم و خاتو «رزبار» بدون داشتن همسر صاحب فرزند پسر شده اند. پسری که بعدها رهبردین (اوشیدر) می‌شود. به ویژه در مورد خوشین، که نام وی همین معنا را در خود حفظ کرده است: اوشیدار/خوشیوان؛ وقتی این مسئله درمورد شیخ ئادی هم رخ داده است، آنگاه بسیار نمادین و روشنگرانه می‌شود. این سروده از بابا طاهر نیز به ظهور اوشیدر اشاره دارد:

مو آن بحرُم ک در ظرف آمدستم

مو آن نقطه که در حرف آمدستم

به هر الفی الف قدی بر آیو

الف قدم که در الف آمدستم

(مێژووی وێژە، بۆرەکەیی: ٨٣).

 

دین مهر و رسیدن بە اشراق و الوهیت

در میان ادیان رسیدن به مقام والای اشراق و خدایی، تنها در فرهنگ و دین مهر ممکن می‌شود. مثلاً در دین زردشت، رسیدن به وهومانا (یا دانایی) بالاترین درجه است. اما در دین مهر رسیدن به فَرّ بالاترین است. این فَرّ همان گڕ و پرتو مهر است. همان اشراق و رسیدن به بالاترین مقام الوهیت است. طبق شواهد، بایزید بسطامی و سهروردی هر دو به این درجه رسیده‌اند. آنچه بسطامی می‌گوید: «سبحانی، ما اعظم و شائنی!»، یا گوید: سی سال دنبال خدا بودم تا بالاخره فهمیدم این اوست که به دنبال من می‌گردد!(عطار، تذکره الاولیا).

و سهروردی اغلب مفهوم «شیدان شید» (خورشید خورشیدان) را برای خود به کار می‌برد و به همین جرم هم کشته می‌شود. اینها هر دو بر دین مهر بودەاند. اما در منصور حلاج این مسئله جذابیت بیشتری پیدا می‌کند. او با صراحت می‌گوید:«اناالحق: من خدا هستم». و به جرم همین که گویا ادعای خدایی نموده، بە دستور خلیفه بغداد کشته می‌شود. براساس متون سرانجام حلاج پس از بهلول دانا یکی از پیشوایان دین یاری بوده است.

در این مورد شعر شیخ امیر را ببینید:

«ئارۆ سەنگ واران لە بەغداد شار بی

مەنسوور سەرمەست تەسلیم وە دار بی».

 

در میان پیشوایان دین یارسان کسانی چون سلطان سهاک، پیر شاخوشین و باباطاهر و… به درجه والای اشراق رسیده‌اند. در دفتر سرانجام هم بە این مسئلە اشارە شدە: «خاوندکار چند مرحله در شخصیت بهلول، شاخوشین و سهاک، همچون انسان ظاهر شده است». در خاور دور هم افرادی چون بودا و شینتو به این درجه رسیده اند. دین آنها نیز به گونه ای ادامه دین مهر است. به ویژه، دین شینتو همواره به پرستش خورشید مشهور است.

 

هفت نماد: هفت مقام مینوی

هفت خدایان، هفت امشاسپنتان، هفت تنان، هفتەوانان

در دین طبیعت پرستی مهر خدایان در جنبش اند  و با هم کار می‌کنند و می‌آفرینند. از چهار عنصر خاک، باد و آب و آتش، تا هفت خدایان، هفت اختر آسمان که عبارتند از: خورشید و ماه، ناهید و بهرام، تیر، ژوپیتر و کیوان، همه درحرکت اند.

مقام اول عبارت از: مرکور / عطارۆد که نماد زاغ و پیک خدایان است.

مقام دوم: ماه، خدای سین/شین و تخم جانداران و نماد کشاورزان.

مقام سوم: آناهیتا / ناهید الهه آب و زیبایی. نماد دختران و عروسان، که در میتولوژی روم و یونان آفرودیت و ونوس می‌شود- در عربی هم: سعد اصغر و زهره است.

مقام چهارم: خورشید/ مهر است که نماد مادر و رهبر است و در میانه سەگانه پایین و سەگانه بالا قراردارد.

مقام پنجم: بهرام/ زوروان/ آهرمن که جفت کیوان/ژینو است. بعدا بهرام را بە ایزد جنگ تبدیل کردە و در روم و یونان به مارس و آرس و در عربی هم مریخ شده است.

مقام ششم: آناهوما (یونکر) بە معنای «دایە هوما» خدای شراب که بعدا به ژوپیتر/ هورمز/ زئوس (خدای آسمان) تبدیل شدە و در زبان عربی هم به سعد اکبر و مشتری معروف است.

مقام هفتم عبارت از: کیوانو/ ژیوانو/ژینو (رامە) که جفت زوروان/ بهرام است، خدای جشن و شادی و رقص و موسیقی، نماد پیران و والاترین رتبه هپتالان.

البته تئولوژی زرتشتی، سیستم سه اختر فوق را تحریف کردە و به هم زده است. اما در این مورد این شعر مولانا بسیار روشنگرانه است:

چو پر و بال برآرم ز شوق چون بهرام

بە مسجد فلک هفتمین نماز کنم

همە سعادت بینم چو سوی نحس روم

همە حقیقت گردد، اگر مجاز کنم.

در اینجا چند نکته قابل توجه است. نخست، عشق بهرام به کیوانو/ رامە، را احساس می‌کنیم که بهرام می‌خواهد به پرواز درآید و به کیوان برسد و هم معلوم می‌شود که کیوان زن بوده و آن دو یعنی کیوان و زوروان دلداده هم بوده اند.

به ویژه هر سه بهرام، هوما و کیوان، که نوعی سیستم هم اندیشی و همکاری را تشکیل می‌دهند که در آن خدایان باهم، هم اندیشی و همکاری نموده و باهم رهبری را انجام می‌دهند. در اینجا هوما نقش دایە را بین این دو ایفا می‌کند و آنها را به هم پیوند می‌دهد. با این حال، تئولوژی زردشتی، هرمز را به جای هوما قرار می‌دهد و کیوان را نحس می‌سازد، زروان/ آهر‌من را به شیطان/اهریمن مبدل کرده و آن را رد می‌کند. همانطور که تئولوژی روم نیز ژوپیتر را جایگزین هوما نموده و کیوانو/ژینو را همسر ژوپیتر(مشتری) می‌سازد. بدینگونه هم رابطه دلدادگی دو عاشق ژینو و زوروان را بەهم می‌زنند، هم سیستم همفکری و همکاری خدایان را از بین می برند، هم کاراکتر زنان را دیوگونە و نحس می سازند، هم از بهرام / زوروان  شیطان می سازند. اما مولانا، که خود مرید راه عشق است، نهایت حقیقت و سعادت را در آن می‌بیند که بهرام شود و بسوی کیوان نماز گزارد و با «نحس» یار شود!

کیوان که در دین مهر در مرتبه هفتم قرار دارد و نماد پیر و پیشاهنگ بوده، در اصل «کیوانو/ ژیوانو» (بانو) بوده است. تا امروز هم در برخی گویشهای زبان کُردی به زن، کابان یا کیوانو گفته می‌شود. یعنی ستاره کیوان نمادی زنانه بوده و بالاترین پله رسیدن به اشراق یا همان فَرّ رخشان مهر است.

می‌دانیم که سیمرغ نماد دو خدای هوما و مهر است، بنابراین مهر و هوما اگرچه مادر و رهبر هستند، اما راه ترقی و نوشدن را نمی‌بندند. آنها بالاترین مقام را به کیوانو/ ژینو/ رامە، بە دخترشان، می‌بخشند. این نکتەای بسیار خاص و شایان است ومحوریت مفهوم عشق را در دین مهر و نظام زن سالاری می‌نمایاند.

در زمان کهن، مهردین ها معتقد بودند که روح انسان از فَرّ مهر، از هفت اختران آمده و به صورت انسان در زمین ظاهر شده، و در زندگی خود می تواند از هفت پله بگذرد و کامل شود.

این هفت پله عبارتند از:

پله اول: خواستن

پله دوم: عشق

پله سوم: ماریفت (معرفت) یعنی دانایی از جنس مار، بی آغاز و پایان، همچون صورت اسطورەای ماری که حلقه بسته، دُمش را در دهان گذاشته و پیوسته از دُم، خود را می‌خورد و از سر دوباره می‌روید. این روند به شیوه حرکت دایرەوار، همچون حرکت دورانی گردون (کیهان) تا ابد تکرار می‌شود. آخرین تصاویر تلسکوپ «جیمز وب» هم این روند کیهانی را ثبت کرده است.

پله چهارم: رسایی و کمال

پله پنجم: رسیدن به یار و یکی شدن با او

پله ششم: تحیّر در مقابل رازوارگی هستی و کیهان

پله هفتم: نیروانا و ذوب شدن در کیهان؛ وقتی که انسان فنا می‌شود، فَرّ جانش از هفت اختران می‌گذرد و دوبارە با خورشید/مهر و فرایند شدن (صیرورت) می آمیزد.

در شاهنامه هم رستم  هفت خوان را طی می‌کند و آنگاه بە پهلوانی بزرگ و پخته تبدیل می‌شود.

هفت شهر عشق را گشت عطار

ما هنوز اندر خم یک کوچەایم (فلکلور)

 

مقایسه این هفت مرحله دین مهر با هفت شهر عشق در منطق الطیر، جالب خواهد بود. در آنجا نیز پرندگان با هدایت هُدهُد پیوسته پرواز می‌کنند تا سرانجام به قصر باشکوه سیمرغ می‌رسند. اما هر چه نگاه می‌کنند، خود سیمرغ را نمی‌بینند. بالاخره در آینه قصر، تصویر بزرگ و شکوهمند سی مور/ سی مرغ را می‌بینند که همان تصویر خودشان است. این منظره اگر در واقعیت روی داده باشد، در کوههای اورامان، در نزدیکی هجیج یا در کوه آگری /آرارات یا در قاف بودە است. خود عطار هم در حلقەی دین مهر جای می‌گیرد -چگونه می‌توانیم این منظره، این موتیو عطار را تفسیر کرد؟:

انسان تا زمانی که خودش تنهاست، تنها، جدا و بی پناه  است. اما وقتی با جمع می‌آمیزد، هر کاری از او برمی آید. هم می‌تواند سرنوشت خود را تغییر دهد، هم با تشکیل زندگی اجتماعی، با هستی درآمیزد و به گونه‌ای به وحدت و هارمونی برسد. بطوری که در نهایت، خود بە مهر/ سیمرغ تبدیل شود، قطره دریا شود. به عبارتی، همانطور که در سیستم دین مهر، خدایان با هم کار می کنند و می‌آفرینند، در اینجا نیز آفریننده جمع و جامعه است. در اینجا نیز شادی، آزادی و خوشبختی در جمع حاصل می‌شود.

و در مقابل، خداوند یکتای توتالیتر و یکتاپرستی ادیان ابراهیمی بە توتالیتاریسم می انجامد، این ایدە ثمرە دوران افول و انحطاط و ساختە بیماران عقیم است. فرد منفرد هم، در تنهایی پوسیده و تباه می‌شود. این ایده به ما می‌گوید که انسان زیستمندی سوسیال و یونیورسال است، و نباید در مرزهای تنگِ زبان، ملت و جغرافیا محدود شود…

در آئین زردشتی این هفت نماد به هفت امشاسپندان تبدیل می‌شوند. بنابر متون اوستا، شش فرشته در آئین مزدیسنا عبارتند از:

اول خود هرمز بعنوان سرور و رهبر جهان که بر جای  ژوپیتر می‌نشیند و بە خدای صاحب قدرت مطلق تمام جهان و هستی و خلقت تبدیل می‌شود. توتالیتاریسم عملی می‌شود، و سیستم همفکری و همکاری خدایان از بین می‌رود، همه چیز به خواست وی انجام می‌گیرد. و دیگر همە فرشتگان رام، پابند و مسخر می‌شوند.

دوم، اشا بعنوان زیربنای جنبش حرکت طبیعت، حیات و راه راستی در جهان.

سوم، وهومَنا بعنوان فرشته دانایی و نماد اندیشه پاک و نگهبان انسان.

چهارم، خشتره بعنوان نماد دولت و قدرت الهی در جامعه.

پنجم، سپندارمز بعنوان دختر اهورامزدا، نگهبان زمین و نماد عشق و آرامی.

ششم، هرودات نماد پختگی و دانایی.

هفتم، امرتات نماد جاودانگی و زندگی ابدی.

اهورامزدا و شش فرشته بر اساس نسخەای دفورمه و ناقص از سیستم هفتگانه دین مهر شکل می‌گیرند. در سیستم پیشین،  محرک اصلی عشق است. اما در تئولوژی زردشتی، این هفت فرشته قدرت بزرگی در جهان گیتی و مینو تشکیل می‌دهند که به نام خشترا/دولت شناخته می‌شود. در اینجا هدف اصلی اقتدار بلامنازع خدا/ شاە/ پدر می‌باشد.

 

یعنی آنچه در عالم مادی و مینوی است به سبب او و فرشتگانش کنترل می‌شود: اهورا و این فرشتگان، آسمانها و زمین، ماه و خورشید، ستارگان و نور بی کران، آب و آتش، باد و گیاهان وحیوانات را اداره می‌کنند. در سیستم دین مهر، این فَرّ مهر است که به انسان حیات می‌بخشد. اما تئولوژی زردشتی این را برده و بە «فروه‌هر» تبدیل کردە است. اهورامزدا همزمان  که در همه جا هست، اما جایگاه اصلی او در اوج آسمان، یا براساس یسنا، در گروتمان است (یسنا ٤٥، بند ٨).

دوم یشت اوستا، که عبارت از یشت هفت امشاسپنتان، به این هفت فرشته اختصاص دارد.

در دین یارسان بجای هفت خدای دین مهر و هفت امشاسپنتان “هفت تنان” را داریم.

چنان که بابا لورە می‌گوید:

وە هەفتینەوە وەهەفتینەوە

جەمێمان نیان وەهەفتینەوە

شکاریم ئاوەرد نە کەمینەوە

بالوول گەوراما وە ئەمینەوە

(نام آوران:٤٣)

داستان آفرینش جهان در میان مردم یارسان چنین است: به باور آنان خداوند در آغاز آفرینش، پس از آنکه آسمانها و زمین، ماه و خورشید و گردش شب و روز را آفرید، هر یک را به فرشته ای سپرد و از کف دریا دُرّی خلق کرد و آن را بارگاه خود قرار داد و نام خود را «خاوندکار»نهاد (سرودهای مذهبی یارسان: ٢٥).

در دین ایزیدی نیز مسئله آفرینش و هفت فرشته چنین است.

بر اساس باور ایزیدیها، خداوند در آغاز خلقت دُرّی آفرید، سپس چهل هزار سال در درون آن دُرّ ماند. سپس فرشتگان را آفرید. روز یکشنبه ملک طاوس را آفرید، در روزهای دیگر فخرالدین، نصرالدین، سجادالدین، شیخ حسین و شیخ بکر را آفرید (مەسحەفا ڕەش: ٣٥).

همانطور که می بینیم، در هر دو دیدگاه، به دلیل تأثیر ادیان دیگر، مفهوم خلقت(Kreation) جای مفهوم تکامل (Evolution) را گرفته. این در حالی است که همانطور که در مورد زروانیزم اشاره شد، در دین مهر و یارسان، زندگی و جهان از تخمی خودذات/ خودآفرین بوجود آمده، رشد می‌کند، تکامل می یابد و هر زمان نو می‌شود.

در سروده الماس خان که می‌گوید مولایم از دُرّ/تخمی آفریده شده است، این اندیشه بهتر ماندە است:

ئەوسا کە نە لەوح نە سورەیا بی

نە ئەرش بی نە فەرش، جەهان دەریا بی

مەولام وە دۆڕ بی، دۆڕ نە تای دەریا

ژە دۆڕ بەرئاما جەهان کەرد مەهیا

نام وێش نیا وە خاوەندکار

ئەرش و کورسی و فەرش ئەوسا دا قەرار

حەفتا هەزار ساڵ تاک و تەنیای فەرد

وە ڕووی دەلیاوە چەوگان بازیش کەرد

(سرود یارسان، م. سوری: ٧٣)

در آئین یارسان،خاوندکار پادشاه جهان است و هفت تن و هفتوانه را دارد. در این ارتباط شعر زیر از بابا سرهنگ قابل توجه است:

هەفتم سەرخێڵەن، هەفتم سەر خێڵەن

جە ئاسمان دا هەفتم سەر خێڵەن

هەر یەک وە ڕەنگێ نە گەشت و گێڵەن

هەر یەک پەی کارێ ئاوارە و وێڵەن

(نامە سرانجام:١٨٦).

در دین چندخدایی مهر، خود مهر نماد زنانە است و در مرکز قرار دارد. سپس ناهید الهه عشق و زیبایی، آفریننده آب و باران و فَرّ بخش حیات است، هوما الهه شراب، فَرّ و اقبال است. رامە ایزد رقص و موسیقی ست. اما در میان هفت فرشته اوستا، اگرچه سپنتارمز، هوردات و امرتات، زن هستند، ولی بندە و زیردست اهورا هستند. هوروتات و امرتات بعنوان نمادهای دانایی و مانایی. سپنتارمز هم نماد زمین (سرزمین مدیا) و دختر/ همسر اهورامزدا (دینکرد ٣، بند ٨٠)؛ وظيفه او پاك و زيبا نگاه داشتن و آباد کردن زمین است.(گاتها:١٨) همچون زن خانه‌دار دوران مردسالاری کە آرامش و آسایش را برای مرد فراهم می‌كند. بە این ترتیب مفهوم و کاراکتر سپندارمز، ناهید و ژیوانو (دختران مهر) دفرمه می‌شود، آزادی و مقام بلند خدایی از آنها سلب شده و برده مردان و دین و دولت می‌شوند.

اما در آیین یارسان این فرشته در زمان­های مختلف در شخصیت زنانی فرزانه و خردمند چون ماما جلاله، فاطمه لوره، خاتو گُلی و خاتو رزبار ظاهر شده است.هم آزادی بیشتری داشته و هم مظهر مهر و دوستی بوده، و همچنین در سرودن کلام ها، هم شأن یاران و ایرمانان بوده است.

بە باور مردم یارسان، خاوندکار چند بار به صورت انسان ظاهر گشته و در زمان­های مختلف – با نام­های مختلف در جسم  پیران و اولیای یارسان – خود را نشان داده است. در مرحله نخست، همچون دا/یا خود خاوندکار بوده که همان طبیعت و زمین بوده است. نکته قابل توجه این است که «دا» در اینجا همان دَیو، دایە (حوا) بودە است (در لوری مادر را «دا» می‌گویند). سپس در ادوار مختلف در کاراکتر بهلول دانا، بابا سرهنگ، پیر شاخوشین، بابا ناوس و سلطان سهاک ظاهر گشته است. این شش دوران به دوره بوجودآمدن، دوره بهلول، دوره بابا سرهنگ، دوره لورستان، دوره سرگَت و دوره پردیور معروف هستند.

در دین مهر، دیو یا مهر با همکاری دیگر خدایان نقش ڕهبری را ایفا می کنند که این شیوە به دور از هیرارشی (سلسله مراتب) است، بلکه بصورت کوردیناسیون عمل می‌کند. اما در اوستا اهورا مزدا، پادشاه و فرمانروای هفت امشاسپندان است که بر همه چیز حکمرانی می‌کند (این روند از هیرارشی موبدان مەوبد ساسانی تا شیخ فاناتیک صفوی و ولی فقیە ادامە می‌یابد).

در دفتر سرانجام پیر و پادشاه هفت تنان، در این شش دوره عبارتند از: خاوندکار، بهلول دانا، بابا سرهنگ، پیر شاخوشین، بابا ناوس و سلطان سهاک. هر کدام هفت یار دارند. هفت تنان در دوره لورستان عبارتند از پیر شاخوشین، بابا طاهر، کاکا رَدا، پیر شالیار، خدا داد، فاطم لوره، بابا بزرگ و … همچنین هفت تنان در دوره پیردیور، عبارتند از: پیر خذر/ پیر بنیامین، پیرموسا، پیرداود، مصطفی دودان، بابا یادگار، شاه ابراهیم و خاتو رزبار (سرانجام:١٩٦).

همچنین هفت فرشته در دین ایزیدی به نام هفت روز هفته به شرح زیر تقسیم می‌شوند:

خورشید/ یکشنبه / نماد ملک طاوس

ماه/ دوشنبه/ نماد شیخ حسن

بهرام/ سەشنبه/ نماد شیخ بکر

تیر/ چهارشنبه/ شمس الدین

ژوپیتر/ پنجشنبه/ سجاالدین

ناهید/ جمعه/ نصرالدین

کیوان/ شنبه/ فخرالدین

(پرن ژ…١٦١ و مەسحەفا ڕەش).

 

نام زردشت در آئین یارسان

در قسمت بارگه بارگه پیر شالیار در بخشی از دفتر سرانجام  به طور مستقیم به دو مفهوم آهرخانه و پیامبری زرتشت اشاره می‌کند که شاه یارسان در آهرخانه بارگاه انداخته و مقیم شده، وی می‌گوید:

ئەو ئاهرخانە، ئەو ئاهرخانە

بارگەی شام وستەن ئەو ئاهرخانە

زەردەشتش کیاست پەرێ فەرمانە

بەرگوزیدەش کەرد نە ڕووی زەمانە.

(نامەی سرانجام: ١٨٧).

همانطور شاه ابراهیم، بنیامین را زرتشت و دفتر سرانجام را اوستا می‌خواند:

زەلال ئەوێستا، زەلال ئەوێستا

ئەسڵ دەفتەرەن زەلال ئەوێستا

بنیام زەردەشتەن دەفتەر وە دەستا

زاتش جە بادەی شاهەنشا مەستا

(دیوان گەورە)

با وجود چنین اشارەهایی اما دین یارسان در اصول از دین زردشت سوا است.

سه اصل دین زردشت – پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک، کە در اصل سە مفهوم دین مهر بودە و اینک هم در شال سە گرە کُردها(یارسان) نموداراند. این سە مفهوم در اوستا بصورت هومَت، هووَت و هورَوش به معنای پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک، نظام اخلاقی – دینی زردشت را تشکیل می‌دهند. اما پیران یارسان علاوه بر این سه اصل، اصطلاح ردا (بخشش) را هم به آن افزوده‌اند.

پیر یارسان می‌گوید:

کردار و پندار، گفتار یاری

مەبۆ خاس مبۆ رەدا باری

(دفتر سرانجام، کلام سلطان)

 

همینطور این چهار اصل:

یارسان و ڕا، یارسان و ڕا

ڕای هەق ڕاسییەن بڕانان وە ڕا

پاکی و ڕاستی، نیکی و ڕدا

قەدەم وە قەدەم تا وە مەنزڵگا

(دفتر سرانجام ، شاخوشین)

 

تفاوت ادیان مهر، یاری و ایزدی با دین زردشتی و ادیان ابراهیمی

ادیان مهر و یارسان به ثنویت خیر و شر اعتقاد ندارند، ثنویتی که در دین زردشتی و مانی بسیار برجسته است. از نظرگاە دین مهر خیر و شر، روشنی و تاریکی، غم و شادی با هم مسیر زندگی و هستی را بوجود می‌آورند (رام یشت، بند ٤٤). یعنی اگر یکی نباشد آن دیگری هم نیست.

مردم ایزدی نیز معتقدند که این جهان از دو نیروی خیر و شر آفریده شده که همزمان هر انسانی خیر و شر را در خود دارد. این اعتقاد که برگرفته از دین مهرـ زوروان است، در سده دوم هجری توسط بابا نجوم پیر یارسان، چنین آمده است:

زوروان بیانێ، زوروان بیانێ

نە دەورەی وەرین زوروان بیانێ

ئەهری و ورمز یاران دیانێ

کاڵای خاس یار ئەودەم شیانێ

(مێژووی وێژەی کوردی)

یعنی: من زروان بودم. در زمان های قدیم زروان بودم. هر دو یار، یعنی اهریمن و هرمز را دیده‌ام. کالای خاص یار از آن ایام بە من رسیده است. به عبارتی اندیشه و دیدگاە دین یاری، وحدت خیر و شر را کالایی خاص می‌داند و زندگی و دنیا را از آن منظر می‌نگرد.

دومین تفاوت اساسی دین مهر و یارسان با سایر ادیان در این است که ادیان دیگر به پل چینوت/صراط وآخرت/ معاد، بهشت و دوزخ اعتقاد دارند، اما دین مهر و یارسان اعتقادی به آخرت و معاد ندارند. بلکه به دونادون، به صیرورت و تغییر مداوم زندگی اعتقاد دارند.

به نظر نیبرگ، سه صفت ارشوکار/ آفریننده، مرشوکار/ میراننده، و فرشوکار/ زندە سازنده، که در بهرام یشت برای ترسیم کردن قدرت بهرام آمده، در اساس سه صفت زوروان بوده است (ادیان، نیبرگ: ٧٩).

زوروان همان خدای زمان و همان بهرام است و در نظام دینی مهر جای می‌گیرد. زوروان چرخ هستی را می‌چرخاند، همه چیز را بوجود می‌آورد، شکوفا می‌سازد، پیر و فرسودە می‌کند، و بعدا می‌میراند، تا بار دیگر آنرا از نو زنده سازد. یعنی در این دین مسئله دنیا، بهشت و جهنم دیگر وجود ندارد. بلکه روند بوجود آمدن، رشد یافتن، پیر شدن، مردن و صیرورت و نو شدن در همین دنیا رخ می‌دهد، و  پیوسته تکرار می‌شود. به این دلیل است که مردم یارسان، وقتی کسی می‌میرد، می‌گویند: “دون تازه اش مبارک! اوغورش بە خیر!”

مردم ایزدی هم مرگ را نوعی جل گوڕین (لباسی دیگر) می‎دانند، مثلاً به جای مرحوم، می‌گویند: «کراس گوهری»(کراس=پیراهن/گوهری=تغییردادە). این بدان معناست که اندیشه زندگی دوستی و زوروانی ـ مهردینی در اندیشه و باور مردم ایزدی و یارسان هنوز هم باقی است، به گونه‌ای حتی در مرگ نیز، تداوم زندگی را می‌بینند.

 

توضیح: متن اصلی این مقاله به زبان کوردی و با عنوان « مێهردینی، وەهدینی، یارسان، ئێزیدی خاڵەیل هاوبەش و جیاواز» در « گۆڤاری داکار ژمارەی چوار » منتشر شده است.
توضیح عکس: یک اثر هنری از دوره ساسانی که نسخه اصلی آن در موزه پترزبورگ است.

منابع

آلمانی:

  1. Karl Geldner, Avesta die Heilegen Bücher der Parsen, III Bände, Stutgart 1886- 1895.
  2. Altiranisches wörterbuch, von Christian Bartholomae, Strassburg 1904.
  3. Die Gatha’s des Awesta, Christian Bartholomae, 1904.
  4. Avesta — die heiligen Bücher der Parsen, Übersetzt von Fritz Wolff Strassburg, 1910.  Gathas von Christian Bartholomae. Zarathushtra: die Gatha’s des Awesta : Verspredigten. Strassburg: Trübner, 1905.
  5. Die Religionen des alten Iran, von H:S: Nyberg, übersetzung: H.H. Schäder, 1938.
  6. Kurdische Studien, Jezieden gebete, Hugo Makas, Heidelberg 1900 .
  7. Das hurritische Epos der Freilassung, Erich Neu, Wisbaden 1996.
  8. Das Mutterrecht, J: J:Bachofen, Schweiz, 1856.
  9. Die Yäst´s des Awesta, Herman Lommel, Göttingen 1927.

فارسی:

1- یشتها، تفسیر و تالیف پورداود، دو جلد، چاپ انجمن زرتشتیان بمبئی،١٣٠٧.

2- یسنا، گزارش پورداود، انتشارات دانشگاە تهران ،٢٥٣٦ شاهنشاهی.

3- نام آوران یارسان، د. صدیق بورەکەیی، نشر هیرمند، تهران، ١٣٧٦.

4- نامە سرانجام، د. صدیق بورەکەیی، نشر هیرمند، تهران، ١٣٧٥.

5- تاریخ ماد، ایگور میخائیلوویچ دیاکونوف، ترجمه کریم کشاورز، بنگاە ترجمە و نشر کتاب، تهران، ١٣٤٥.

6-ایران در زمان ساسانیان، آرتور کریستین سن، ترجمە: رشید یاسمی، نشر آگاە، تهران، ١٣٨١.

7- سرودهای دینی یارسان، ماشاء اللە سوری، نشر امیر کبیر، تهران، ١٣٤٤.

8- دینکرد، کتاب سوم، فریدون فضیلت، نشر فرهنگ دهخدا، تهران، ١٣٨١.

کُردی:

1- دەسنووس دەفتەر سەرەنجام، دیوان گەورە.

2- دەسنووس سەرئەنجام، کەلام شێخ ئەمیر.

3- مێژووی وێژەی کوردی، سدێق بۆرەکەیی، دەزگای ئاراس، هەولێر ٢٠٠٨.

4-جلوە و مەسحەفا ڕەش، د. حەمید عەزیز، دەزگای ئاراس، هەولێر ٢٠٠٧.

5- پەڕن ژ ئەدەبێ دینێ ئێزیدیان، د. خەلیل جندی، چاپی وەزارەتی پەروەردە ،هەولێر ٢٠٠٤.

[1]1- چون معادل فارسی حروف «ڎ»،«ۆ»،«ڕ» و«ڤ» در الفبای زبان فارسی وجود ندارد، این حروف را گاهی بە همان شکل کوردی نوشتەام. مترجم


بۆچوونی خۆت بنوسە


*


*

بە کۆمێنت قبوڵ دەکەیت ئەو Privacy Policy

ten + nineteen =


مافی بڵاوکردنەوە بو کۆمار  پارێزراوە  

تۆڕە کۆمەڵایەتیەکان